حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.
حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده میشوند و در نگاه اول به نظر میآید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامهها به
نکته قابل توجهی میرسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را اینگونه تعریف کردهاند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن میشود.(1)
برخی گفتهاند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»(فصلت، آیه 5) را ذکر کردهاند. در دیگر کتابهای لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشتهاند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(2)
با توجه به معانی ذکر شده در مییابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب میگویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان میشود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران مینویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری میشود.(3)
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(4) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه میتوان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمیخورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف میتوان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز میدارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوستهای و ظاهری بیمعنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»(بلکه انسان میخواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه 5) میشوند.
انسانهایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکتهای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بیحجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیامآور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف میفرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزشهای شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزشهای واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسههای شیطانی یا دستهای فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(5)
فلسفه حجاب
یکی از نکات اساسی که زمینهای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده میشود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل میشود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیدهترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.
در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان میدهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی میکند. برخی از اندیشهگران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حقالله است و در اینباره میگویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش میباشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حقالله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.
از اینکه قرآن میگوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود عصمت زن حقالله است.»(6) پر واضح است که آدمی نمیتواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها میتواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول(ص) میفرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمتهای خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(7) و حضرت علی(ع) میفرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(8) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب میشود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.
حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب میتوانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعتکنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسانهای پاک و برجسته میپرورانند، دارای حرمت واحترام ویژهای میباشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.
مفسران واندیشهگران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید، میفرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر میکند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(9)
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونهای صریح میبینیم و مییابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفههای حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئیننامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و میفهمد بدحجابی و بیحجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.
خداوند در آیه 31 سوره نور حکم حجاب را به گونهای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافتهای خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر میکند تا نامحرمها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیباییهای زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاههای ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح میشود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.
این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه 59) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا میشوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده میشود. از ظاهر آیه میتوان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.
آثار اجتماعی حجاب
هر عملی که افراد جامعه انجام میدهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل میشود و همانگونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر میپذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعهای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر میشوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.
اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم میمانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنماییهای عدهای از زنان بدحجاب و بیحجاب قرار نمیگیرد و هم مراکز اجتماعی مثل ادارهها و بیمارستانها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاریهای اجتماعی به حداقل خواهد رسید.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان میکردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(10) بسیاری از پروندههای ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران میساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانوادهاست، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زندهترین شاهد این مطلب است.
از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادیهای تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگرانکنندهای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بیحجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت میرساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بیحجابی به اینجا ختم نمیشود.
وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه میکنیم و بینش اسلام را مشاهده مینماییم، به روشنی در مییابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاههای اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام میخواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچوجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.