کد ماوس


  • وب وهاب
  • ماجرای ورود جابربن عبدالله انصاری به مزار امام حسین(ع) در اربعین - کتابخانه روستای آبطویل
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    درباره وب

    جستجوی وب
    دیکشنری آنلاین
    پیج رنک
    مترجم وب
    ذکر ایام هفته
    آی پی کاربر
    برچسب‌ها وب

    ماجرای ورود جابربن عبدالله انصاری به مزار امام حسین(ع) در اربعین

    پیاده‌روی و زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) در روز اربعین ریشه تاریخی دارد چرا که جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در سال 1281 قمری با پای پیاده از مدینه حرکت کردند و در صبح اولین اربعینی که از شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) می‌گذشت، به کربلا رسیدند.

    چه آمدن خاندان پیغمبر در روز اربعین به کربلا - که بعضى روایت کرده‌اند - درست باشد یا درست نباشد، ظاهرا در این تردیدى نیست که جابربن‌عبدالله انصارى به همراه یکى از بزرگان تابعین - که نام او را بعضى عطیه گفته‌اند، بعضى عطا گفته‌اند و احتمال دارد عطیه بن‌حارث کوفى حمدانى باشد؛ به‌هرحال یکى از بزرگان تابعین است که در کوفه ساکن بوده - این راه را طى کردند و در این روز بر سر مزار شهید کربلا حاضر شدند. شروع جاذبه‌ى مغناطیس حسینى، در روز اربعین است. جابربن‌عبدالله را از مدینه بلند مى‌کند و به کربلا مى‌کشد. این، همان مغناطیسى است که امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. کسانى که معرفت به اهل‌بیت دارند، عشق و شور به کربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است.

    philosophy-walking-fortieth-hosseini-4
    جابربن‌عبدالله جزو مجاهدین صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ یعنى قبل از ولادت امام حسین، جابربن‌عبدالله، در خدمت پیغمبر بوده و در کنار او جهاد کرده است. کودکى، ولادت و نشو و نماى حسین‌بن‌على (علیه‌السلام) را به چشم خود دیده است. جابربن‌عبدالله به طور حتم بارها دیده بود که پیغمبر اکرم، حسین‌بن‌على را در آغوش مى‌گرفت، چشمهاى او را مى‌بوسید، صورت او را مى‌بوسید، پیغمبر به دست خود در دهان حسین‌بن‌على غذا مى‌گذاشت و به او آب مى‌داد؛ اینها را به احتمال زیاد جابربن‌عبدالله به چشم خود دیده بود. جابربن‌عبدالله به طور حتم از پیغمبر به گوش خودش شنیده باشد که حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت‌اند. بعدها هم بعد از پیغمبر، موقعیت امام حسین، شخصیت امام حسین - چه در زمان خلفا، چه در زمان امیرالمومنین، چه در مدینه و چه در کوفه - اینها همه جلو چشم جابربن‌عبدالله انصارى است. حالا جابر شنیده است که حسین‌بن‌على را به شهادت رسانده‌اند. جگرگوشه‌ى پیغمبر را با لب تشنه شهید کرده‌اند. از مدینه راه افتاده است؛ از کوفه، عطیه با او همراه شده است.

    1837636_328
    عطیه روایت مى‌کند که: «جابربن‌عبدالله به کنار شط فرات آمد، آنجا غسل کرد، جامه‌ى سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسین (علیه‌السلام) روانه شد. آن روایتى که من دیدم این‌طور است، مى‌گوید: وقتى به قبر رسید، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر»؛ یعنى وقتى که مى‌بیند که چطور آن جگرگوشه‌ى پیغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهوات طغیانگران، این‌طور با مظلومیت به شهادت رسانده، تکبیر مى‌گوید. بعد مى‌گوید: از کثرت اندوه، جابربن‌عبدالله روى قبر امام حسین از حال رفت، غش کرد و افتاد. نمى‌دانیم چه گذشته است، اما در این روایت مى‌گوید، وقتى به هوش آمد، شروع کرد با امام حسین صحبت کردن: «السلام علیکم یا آل الله، السلام علیکم یا صفوه الله».

    554899_g5nawlxe




    تاریخ : چهارشنبه 96/8/17 | 12:56 عصر | نویسنده : طیبه خمیسی | نظر
    

  • paper | خرید بک لینک | اخبار وب
  • فروش Backlinks | sales Reporter