فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز
روزهای خاصی در تاریخ کشور باستانی و متمدن ایران وجود دارد که یادآور حکایتها و وقایعی مهم و تأثیرگذار است.درباره فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز نظرات متفاوتی وجود دارد که برخی از این نظرات در اینجا آمده است.
با توجه به روایتهای افسانهای اسطورهای ایران آغاز پیدایش جشن نوروز را به جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی ایران نسبت دادهاند. قدمت این اسطوره به عصر هند و ایرانی میرسد.
در اوستا، کهنترین کتاب ایرانیان به جمشید «یم Yima» اشاره شده است. در این روایت؛ جم، دارای فره ایزدی بوده که به فرمان اهورامزد به جنگ با اهریمن پرداخته که موجب خشکسالی و قحطی و نابودی خیر و برکت شده بود.
با نابودی اهریمن وی بار دیگر شادمانی و خرمی و خیر و برکت را به مردم ارزانی داشته و هر درختی که خشک شده بود سبز شد و مردم آن روز را «نوروز» یا «روز نوین» خواندند و همگی به فرخندگی چنین روزی در تشتی جو کاشتند و این رسم برای ایرانیان جاودانه شد.
برخی گفتهاند جمشید که به زبان فارسی جم و به زبان عربی «منوشخ» نامیده میشد در جهان سیر میکرد، هنگامی که به آذربایجان رسید، با تاج و تختی مرصع بر بلندای نقطهای در مشرق جای گرفت و روشنایی آن تاج و تخت در هنگام طلوع خورشید مردمان را خیره کرد و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند و لفظ «شید» که در پهلوی به معنای شعاع است بر نام وی افزودند و پادشاه را جمشید نامیدند و رسم نوروز جاودانه و پایدار شد.
همچنین گفتهاند: خداوند در اولین روز از ماه فروردین کار خلقت انسان و سایر مخلوقات را به پایان رساند و آدمی برای سپاسگزاری و قدردانی از خداوند و نعمتهای وی، به نیایش و شادمانی پرداخت.یکی دیگر از فلسفههای جشن نوروز را نزول فروهرهای (Farvahar) (1) درگذشتگان به زمین در روز اول فروردین دانستهاند.
در اوستا آمده است که فروهرهای درگذشتگان پاک در اول فروردین برای احوالپرسی از اقوام خود به زمین میآیند و با دیدن مسرت و شادمانی بازماندگان از اهورامزدا برای آنان طلب خیر و رحمت میکنند و بازماندگان پیش از آمدن فروهرها به نظافت و خانهتکانی منزل پرداخته و آماده پذیرایی از آنان میشوند و کلمه فروردین یعنی ماهی که متعلق به فروهران است.
از برپایی مراسم و آیینهای نوروزی در دوران هخامنشی اطلاع دقیقی در دست نیست و تنها برخی از پژوهشگران چون فیلندر معتقدند که حجاریها و سنگنگارههای باقیمانده از دوران هخامنشی نشاندهنده مراسم نوروزی در تختجمشید است. این آثار نمایشی از تقدیم هدایا از جانب اقوام و ملل تابع هخامنشیان به حضور پادشاه است.
از چگونگی برگزاری نوروز در روزگار اشکانیان آثاری در دست نیست.شادروان پور داوود مینویسد: «هر چند اشکانیان، ایرانینژاد و زرتشتیکیش بودند ولی تسلط 80 ساله یونانیان موجب شد که آنان در باب آداب و رسوم ایرانی بیقید شوند و شاید در پایان دوره حکومت 476 ساله دوباره ملیت ایران قوت گرفت.» (2)
در دوران ساسانی، مراسم عید نوروز را بین شش تا سی روز برگزار میکردند و روز ششم فروردین یا نوروز بزرگ را خرداد روز مینامیدند و این روز را متعلق به فرشته مقدس خرداد میدانستند.
پیروان آیین مزدیسنا همچنین معتقد بودند که زرتشت (650 سال پیش از میلاد مسیح) در این روز متولد شده و در همین روز مقدس با خداوند به راز و نیاز پرداخته است و این روز برای ایرانیان محترم و مقدس شمرده میشد.
پادشاهان ساسانی نیز در دربارهای خود آیینهای نوروز را با شکوه خاصی برگزار میکردند و شاه پنج روز اول یا «نوروز عامه» بار عام میداد و به رفع حاجتهای مردم میپرداخت، سپس «نوروز خاصه» یا نوروز بزرگ را که از روز ششم فروردین آغاز میشد به خود و نزدیکانش اختصاص داده و به جشن و شادمانی میپرداختند و نواهای خاص نوروز در این ایام در دربار پادشاه نواخته میشد.
از رسوم رایج این روزگار آن بود که مردم در بامداد عید نوروز به یکدیگر آب میپاشیدند و شکر هدیه میدادند. دلبستگی ایرانیان به سنتهای گذشته خود موجب شد که نوروز که سمبلی از عظمت و شکوه آنان بود، در سراسر دوران اسلامی، حتی در دوران خلفایی که اعتنایی به این رسومات نداشتند، برپا شود و آشنایی و آگاهی فرمانروایان اموی و عباسی از آیین هدیه دادن به حاکمان دلیلی برای گرایش فرمانروایان عرب به برگزاری نوروز شد.
با کاهش قدرت و نفوذ عربها بر دولتهای ایرانی و ایجاد حکومتهای مستقل چون صفاریان و سامانیان و تعلق خاطر پادشاهان ایرانینژاد به اجرای رسومات ایرانی، موجب احیای نوروز و برگزاری باشکوه این جشن شد.
ابوالفضل بیهقی نیز در قسمتهای مختلف تاریخ خود اشاراتی به دادن هدیه در نوروز مهرگان کرده است که نشان دهنده تداوم رسومات نوروزی در دوره غزنویان میباشد.با روی کار آمدن حکومت صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع، برخی از آداب اسلامی با آیینهای نوروزی درآمیخت و تلاش عالمان شیعه در جمعآوری احادیث و روایات معصومین در رابطه با نوروز، بر رونق بیشتر این جشن افزود.
برای مثال در حدیثی از علامه محمدباقر مجلسی به نقل از امام جعفر صادق(ع) آمده است که امام صادق(ع) نوروز را روزی فرخنده و خجسته و روزی که در آن آدم آفریده شده معرفی میکند.(3)
آشنایی با مراسم عید نوروز در برخی کشورهای جهان
- عید نوروز در پاکستان
در پاکستان غالبا صفت "عالم افروز" را در مورد نوروز به کار میبرند و این حکایت از علاقهمندی مردم این کشور به نوروز دارد. بسیاری از خانوادههای پاکستانی مراسم نوروز را گرامی میدارند، به طوری که برای یکدیگر کارت تبریک طلایی و الوان مزین به گل و بلبل که نشان از نو شدن طبیعت دارد، میفرستند که معمولا بر آن عبارت عید مبارک نقش بسته است.آنها هم مانند ایرانی ها خانهتکانی میکنند، لباس نو میپوشند، به دید و بازدید میروند و سعی میکنند کدورت و غم را از دلها بزدایند و زندگی را به شادی بگذرانند.
خانوادههای پاکستانی به هنگام نوروز سفره نوروزی رنگین میگسترانند و انواع شیرینی و میوهها را بر آن میچینند و بزرگترها به کوچکترها هدیه میدهند.
از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان تهیه نمودن انواع شیرینی مثل «لدو»، «گلاب حامن»، «رس ملائی»، «کیک برفی»، «شکرپاره»، «کریم رول»، «سوهن حلوا» و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام است.
- عید نوروز در تاجیکستان
نوروز در تاجیکستان، به خصوص در "بدخشان" با شکوه بسیار برگزار میشود. نوروز برای مردم تاجیک که روزگاری سرزمینشان بخشی از ایران بزرگ محسوب میشده عید ملی اجدادی است و آن را غدیر ایام یعنی عید بزرگ میخوانند.
کلمه ایام در بدخشان مرادف عید یا به جای آن به کار میرود. هر خانواده چند روز مانده به عید خود را برای برگزاری آن آماده میسازد. خانه تکانی صورت میگیرد. همه از کوچک و بزرگ با بیقراری منتظر رسیدن نوروز میشوند.
تاجیکها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف میکنند که عبارت است از حلوا، شیربرنج، غوز حماچ ، به این امید که تا پایان سال زندگی شان شیرین باشد. پس از صرف صبحانه پارچه سرخی را بالای در ورودی خانه میآویزند که آن را نشانه بهروزی و خوشبختی می دانند. آنگاه اثاث خانه را که از قبل تمیز کردهاند به طرزی نیکو میچینند، سپس پنجرهها را میگشایند تا نسیم نوروزی در زوایای خانه به گردش درآید.
همه لباس تازه به تن میکنند و کوچکترها در حالی که غنچهای از گل سرخ در دست دارند نزد بزرگترها میروند و با گفتن"شاگون بهار مبارک" سالی خوش برایشان آرزو میکنند.
در بدخشان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند وگندم غذای مخصوصی تهیه میکنند که به آن "باج" میگویند. نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد.
- عید نوروز در جمهوری آذربایجان
نوروز یکی از جشنهای بزرگ در جمهوری آذربایجان است. این جشن همه ساله از بیستم تا بیست و دوم مارس که تقریبا برابر با اول تا سوم فروردین است در این کشور برگزار میشود. در آذربایجان از چند هفته مانده به نوروز مردم برای برگزاری این عید خود را آماده میکنند؛در شب چهارشنبه دختران نیتی در قلب خود میکنند و در گذرگاهها میایستند و اگر سخنی موافق خواست خود از رهگذری بشنوند بسیار خوشحال میشوند و مطمئن می شوند که حاجتشان برآورده خواهد شد . براین اساس مردم سعی میکنند در ایام نوروز سخنی نامناسب که از آن بوی یاس به مشام آید بر زبان نیاورند و از به کار بردن سخنان ناپسند و حزنآور بپرهیزند.
در میان مراسم نوروزی جمهوری آذربایجان، رسمهایی نظیر فرستادن سفره سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست هدیه نورزی از صاحبخانه بسیار قابل توجهاند که در مجموع عاملی برای ایجاد ازدیاد محبت و مودت در میان مردمند.
در عید نوروز نمایشها و بازیهای مختلف که فزاینده شادی میباشند در جمهوری آذربایجان رواج میگیرد. در این میان میتوان از اسبسواری، شمشیربازی، کمنداندازی، ورزشهای زورخانهای، طناب بازی و مانند اینها نام برد که در همه آنها اصل بر شادی و نشاط است.
- عید نوروز در قرقیزستان
کلمه نوروز در میان مردم قرقیزستان که به زبان قرقیزی صحبت میکنند و به خط کریل مینویسند، واژه ای آشنا است، آنها هم عید نوروز برای آنان از مقدسترین اعیاد است و آیینهای نوروزی را با شکوه تمام برگزار میکنند، طوری که هیچ یک از مراسم ملی و مذهبی آنان جلوه و جلال نوروز را ندارد . نوروز در این سرزمین تنها یک روز است که در بیست و یکم ماه مارس(اول تا دوم فروردین) برگزار میشود .
خانوادههای قرقیزی از نخستین ساعات صبح روز عید از خانههایشان بیرون میآیند و در میدانهای بزرگ شهر جمع میشوند. در این میدانها بازارهای موقت ایجاد میشوند که در آن انواع اجناس، خوردنی، پوشیدنیها و اسباببازیها عرضه میشوند..
این مراسم در شهرهای بزرگ ساعتها به طول میانجامند و مراسمی از قبیل نمایشهای سوارکاران با لباسهای عشایری و جنگی در حالی که سلاحهایی نظیر شمشیر، خنجر، نیزه، سپر، تیرو کمان با خود حمل میکنند موجب میشود تا مردم زمان را فراموش کنند.
-عید نوروز در ازبکستان
عید نوروز در ازبکستان تعطیل رسمی است. در ایام نوروز سراسر کشور چراغانی میشود مردم لباس نو به تن میکنند؛ از آنجا که دولت کمونیستی اتحاد شوروی سابق، نوروز را جشنی دینی میدانست از برگزاری آن جلوگیری میکرد، در نتیجه مردم به نقاط دور از شهر میرفتند تا بتوانند مراسم نوروزی را برپا دارند. از همین رو بسیاری از این جایها با نام نوروز همراه شده است، نظیر نوروز بلاق (چشمه نور)، نوروزسای (جویبار نوروز) و نوروز تپه (فرازگاه نوروز).
در ازبکستان و نیز در تاجیکستان نوروز بدون سمنو، رنگ و بویی ندارد. سمنو برای آنان همانند ایرانیان، یادآور نوروز است. همچنین آیین چهارشنبه سوری همانند ایران در بسیاری از شهرها و نواحی گوناگون ازبکستان با شور و حال تمام برگزار میشود و بخصوص در بخارا و سمرقند از شکوه و استقبال بسیار برخوردار است.
- عید نوروز در افغانستان
نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برگزار میشود. در روزهای اول سال همه دشتهای بلخ و دیوار و پشت بامهای گلی آن پر از گل سرخ میشود. بلخ سبدی از گل سرخ یا اجاق بزرگی می شود که این لاله ها در آن میسوزد. این گل فقط در بلخ به وفور میروید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار میرود.
از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ میتوان به شستشوی فرشهای خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود.
- عید نوروز در قزاقستان
مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری میدانند و بر این باورند که در این روز ستارههای آسمانی به نقطه ابتدایی میرسند و همه جا تازه میشود و روی زمین شادمانی بر قرارمیشود. به اعتقاد آنها نوروز روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب میشود.
در شب سال تحویل هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانهاش روشن میکند و خانهاش را خانه تکانی میکند؛ چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند.
در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام میکند.
نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن میکنند که نشانه شادمانی است.
دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانهها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است.
مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار میشود که از مهمترین آنان میتوان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود.
- عید نوروز در زنگبار (تانزانیا)
شاید تعجب کنید اما حتی در زنگبار هم مردم نوروز را جشن می گیرند؛ چراکه در قرنهای گذشته گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار در کرانههای شرقی قاره افریقا کوچ کردند و آیینهای ایرانی خود مانند نوروز را نیز با خود بردند. جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده میشود و هنوز یکی از جشنهایی است که با تغییر فصل در این کشور گرامی داشته میشود و بین مردم رواج دارد.
پینوشتها:
1) فروهر: طبق مندرجات اوستا فروهر نیرویی است که اهورامزدا برای نگهداری آفریدگان نیکایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفرینش نیک از پرتو آن پایدار است (دهخدا)
2) به نقل از زکایی پرویز- نوروز تاریخچه و مرجعشناسی - صفحه 7
3) به نقل از بلوکباشی علی- نوروز جشن نوزایی آفرینش - صفحه 33
عید نوروز جشن باستانی ایرانیان...
یکی از جشن های باستانی ایرانی جشن عید نوروز می باشد که به همین مناسبت به تشریح تاریخچه ای از این عید باستانی در ادامه می پردازیم.
جشن همتای واژه (عید) در زبان های ایرانی (جشن) یا (یسن) است. از ریشه YAZ به معنای ستایش، نیایش و پرستش؛ (ایزد) به معنای ستایش شده و نیایش شده نیز از همین ریشه است. (جشن) واژه ای ایرانی، مذهبی و بسیار کهن است.
این واژه که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجره آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد. مردم به هنگام برپایی بزرگداشت گردهم جمع می آمدند و خدای را با مراسم ویژه مذهبی نیایش می کردند، و این نیایش و سپاس همه ساله به عنوان قدرشناسی از موهبتی که از سوی خداوند ارزانی شده بود تکرار می گردید.
این مراسم با رقص های مذهبی و سرود و موسیقی نیز همراه بوده است. آن چنان توده هایی از آتش برپا می داشتند و در کنار آن صدها و هزارها اسب و گاو و گوسفند قربانی می کردند. آن گاه سهمی از قربانی به آتش داده می شد و باقیمانده آن میان مستمندان و نیایشگران پخش می گردید و با همین گوشت قربانی سور و مهمانی برگزار می شد. همین جشن ها در دوره های مختلف زندگانی اقوام ایرانی، آغاز سال را اعلام می کردند.
بنیاد عید نوروز
جشن عید نوروز
این جشن از کهن ترین جشن های ایرانی است که پژوهشگران بنیاد آن را هند و ایرانی ندانسته اند، بلکه با قید احتمال آن را به اقوام بومی نجد ایران پیش از مهاجرت و آریاییان، منسوب می دانند. همچنین دو جشن مهرگان و نوروز از طریق سومریان به بین النهرین راه یافته و در آنجا دو جشن (ازدواج مقدس) و (اکیتو) را پدید آورده که بعدها در بین النهرین این هر دو جشن به صورت جشنی واحد در آغاز سال نو برگزار گردیده، ولی در نجد ایران همچنان تا دوره اسلامی به صورت دو جشن مستقل بر قرار مانده است. بنابراین سه جشن «نوروز»، «مهرگان» و «سده» بیشتر در زمره اعیاد ملی ایرانی قرار می گیرند تا جشن های مذهبی.
نوروز نماد رستاخیز حیات
نوروز و فروهر
ماه فروردین به فـَرَوَهرها و یا فروشی ها تعلق دارد. جشن نوروز نیز نمادی از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی است که به رستاخیز و حیات منتهی می شود. فروهر یکی از نیروهای غیر مادی در وجود انسان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در جهان مینوی به وجود می اید و پس از مرگ آدمیان نیز دوباره به جای نخستین خویش باز می گردد. در عقاید باستانی تر، ایرانیان تنها قهرمانان را دارای فروهر می دانستند، اما بعدها پرهیزگاران نیز از این موهبت بهره مند می شوند. آنان سالی یکبار برای دیدار بازماندگانشان به خانه های خویش فرود می آیند و ورود آنان برکت را به همراه خواهد داشت، آن زمان که خانه را پاکیزه و درخشنده ببینند. ولی چنانچه آن را آشفته در هم و پاکیزه نشده بیابند برکت برای آن نخواسته ، آن را رها می کنند. حضور فروهرها از طلیعه فروردین و نوروز آغاز می شود و تا دهم فروردین و به روایتی تا نوزدهم آن ادامه می یابد از این جهت مراسم آتش افروزی بر بالای بام ها انجام می پذیرفته تا راه خانه ها را به فروهرها نشان دهند.
نوروز در گذشته
نوروز کوچک و نوروز بزرگ
عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز تعلق داشته است. یکی روز اول فروردین، که خورشید به برج حمل می رسد و به آن نوروز کوچک یا (عامه) می گویند و دیگری نوروز بزرگ یا (نوروز خاصه) است که روز خرداد از ماه فروردین است. گفته اند : نوروز سالروز آفرینش جهان و انسان است و نوروز بزرگ روزی است که در آن جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت، و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است. باید که به آب های پاکیزه تن را بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر خدا مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید.
نوروز و آب
همه نیکی ها چون از ابرکران (عالم اعلی) به گیتی آید، به خرداد روز آید. باشد که همه روز آید، اما آن روز بیش آید. پیداست اگر آن روز بر تن جامه ای نیکو بدارند. و بوی خوش بویند و مروای نیک تفأ ل کنند و... آن سال نیکویی بدیشان رسد و بدی را از ایشان دور می سازد. از آنجا که نوروز در آغاز فصل بارش باران های بهاری قرار دارد می توان ردپای اردویسور اناهید را نیز در آن یافت. اردویسور اناهید الهه آب است. اوست که به فرمان اورمزد از آسمان باران، برف و تگرگ را فرو می باراند. سبب این که ایرانیان در نوروز غسل می کنند آن است که این روز به الهه آب تعلق دارد. از این رو، مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند. و در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و درباره سبب این کار برخی گفته اند علت آن است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و سپس ناگهان سخت ببارید و مردم به آن باران تبرک جستند و از آن آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همچنان در ایران مرسوم بماند.
نوروز پیروز
نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی بر بدی. از همین رو آیین نیایش رپیثون در نوروز برگزار می شود. (رپیثون ) سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است. با یورش دیو زمستان به زمین رپیثون به زیر زمین فرو می رود تا با گرم نگاهداشتن آب های زیرزمینی، گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات بخشد. بازگشت سالانه او در بهار نمادی است از پیروزی نهایی خیر بر شر، به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته است.
نوروز و سلیمان
در روایات ایرانی آمده است که چون سلیمان بن داوود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت. اما پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بازیافت و پادشاهی و فرماندهی به او بازگشت و مرغان به دور او گرد آمدند، و ایرانیان گفتند: نوروز آمد.
نوروز روز دین و روز پادشاهی
در ماه فروردین، روز خرداد، فریدون جهان را تقسیم کرد. روم را به «سلم»، ترکستان را به «تور» و ایرانشهر را به «ایرج» داد، کیخسرو و سیاوشان را به لهراسب سپرد، زردشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت و کی گشتاسپ شاه دین را از زردشت و در این روز پشوتن رواج دین خواهد کرد. و نیز روایت شده است که کوروش پس از پیروزی بر بابل، پسر خود کمبوجیه را در جشن نوروز گموک بابلی به عنوان پادشاه بین النهرین معرفی کرد.
بخشى از خطبه زهرا(علیها السلام)
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهراءُ(علیها السلام) فى خُطْبَتِهَا المَعْرُوفَةُ:حضرت زهرا(علیها السلام) در آن سخنرانى معروفش در مسجد فرمود:
ـ جَعَلَ اللّهُ الاِْیمانَ تَطْهیرًا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ : خداوند ایمان را براى تطهیر شما از شرک قرار داد،
ـ وَ الصَّلاةَ تَنْزیهًا لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ: و نماز را براى پاک شدن شما از تکبّر،
ـ وَ الزَّکاةَ تَزْکِیةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ: و زکات را براى پاک کردن جان و افزونى رزقتان،
ـ وَ الصِّیامَ تَثْبیتًا لِلاِْخْلاصِ : و روزه را براى تثبیت اخلاص،
ـ وَ الْحَجَّ تَشْییدًا لِلدّینِ : و حجّ را براى قوّت بخشیدن دین،
ـ وَ الْعَدْلَ تَنْسیفاً لِلْقُلُوبِ : و عدل را براى پیراستن دلها،
ـ وَ إِطاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ : و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملّت،
ـ وَ إِمامَتَنا أَمانًا لِلْفُرْقَةِ :و امامت ما را براى در امان ماندن از تفرقه،
ـ وَ الْجِهادَ عِزًّا لِلاِْسْلامِ :و جهاد را براى عزّت اسلام،
ـ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلىَ اسْتیجابِ الاَْجْرِ :و صبر را براى کمک در استحقاق مزد،
ـ وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ :و امر به معروف را براى مصلحت و منافع همگانى،>
ـ وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایةً مِنَ السُّخْطِ :و نیکى کردن به پدر و مادر را سپر نگهدارى از خشم،
ـ وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ : و صلهارحام را وسیله ازدیاد نفرات،
ـ وَ الْقِصاصَ حَقْنًا لِلدِّماءِ : و قصاص را وسیله حفظ خونها،
ـ وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضًا لِلْمَغْفِرَةِ : و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت قرار گرفتن،
ـ وَ تَوْفِیةَ الْمَکاییلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییرًا لِلْبَخْسِ : و به اندازه دادن ترازو و پیمانه را براى تغییر خوى کمفروشى،
ـ وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهًا عَنِ الرِّجْسِ : و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از پلیدى،
ـ وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابًا عَنِ اللَّعْنَةِ : و دورى از تهمت را براى محفوظ ماندن از لعنت،
ـ وَ تَرْکُ السَّرِقَةِ إِیجابًا لِلْعِفَّةِ : و ترک سرقت را براى الزام به پاکدامنى،
ـ وَ حَرَّمَ الشِّرْکَ إِخْلاصًا لَهُ بِالرُّبُوبِیةِ : و شرک را حرام کرد براى اخلاص به پروردگارى او،
ـ فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون بنابراین، از خدا آن گونه که شایسته است بترسید و نمیرید، مگر آن که مسلمان باشید،
ـ وَ أَطیعُوا اللّهَ فیما أَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت کنید،
ـ فَإِنَّهُ إِنَّما یخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ زیرا که «از بندگانش، فقط آگاهان، از خدا مىترسند.» (سوره فاطر آیه 28)
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) :
1- موقعیت اهل بیت در نزد خدا
« وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ یبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَیهِ الْوَسیلَةَ، وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِیائِهِ.»
خدایى را حمد و سپاس گویید که به خاطر عظمت و نورش، هر که در آسمانها و زمین است به سوى او وسیله مىجوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم.
2- حرمت مست کننده ها
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): یا حَبیبَةَ أَبیها کُلُّ مُسْکِر حَرامٌ، و کُلُّ مُسْکِر خَمْرٌ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست کننده اى حرام است، و هر مست کننده اى خمر است.
3- بهترین زنان کیستند؟
قالَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَیرٌ لِلنِّساءِ: خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لایرینَ الرِّجالَ، وَ لا یرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف این که بهترین چیز براى زنان چیست، فرموده اند: این که زنان، مردان را نبینند، و مردان هم زنان را نبینند.
4- نتیجه عبادت خالص
عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(علیها السلام) :« مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَیهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.»
هر که عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترین بهره و سودش را به سوى او پایین فرستد.
5- فاطمه در مقام شکوه از دو خلیفه
«قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) لِلاَْوَّلَینِ:أَرَأَیتُکُما إِنْ حَدَّثْتُکُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُکُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ یقُولُ:«رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ أَنَّکُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْکُوَنَّکُما إِلَیهِ.»
حضرت زهرا(علیها السلام) خطاب به خلیفه اوّل و دوّم فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کنم به آن عمل خواهید کرد؟ گفتند: آرى.
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده اند:«خشنودى فاطمه خشنودى من، و خشم فاطمه خشم من است، هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر که فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نمود هاست»؟ گفتند: آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدهایم.
فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه مىگیرم که شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات نمایم حتماً از شما به او شکایت خواهم نمود.
6- بدترین امّت
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذینَ غَذُّوا بِالنَّعِیم، الَّذینَ یأکُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ یلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّیابِ وَ یتَشَدَّقُونَ فِى الْکَلامِ.
بدترین امّت من کسانى هستند که: از انواع نعمتها تغذیه مىکنند و خوراکى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون مىپوشند، و هر چه بخواهند مىگویند.
7- نزدیکترین اوقات زن به خدا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَکُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ یدْرُوا.
فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) ذلِکَ قالَتْ: أَدْنى ما تَکُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِها.
فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن ناموس است.
فرمود: زن چه موقع به خدایش نزدیکتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گویند.
چون این سخن به گوش فاطمه(علیها السلام)رسید، فرمود: نزدیکترین اوقات زن به خداى خود هنگامى است که در کُنج خانه خود باشد.
پس از این جواب، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: حقّا که فاطمه پاره تن من است.
8- نتیجه صلوات بر زهرا(علیها السلام)
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَیکِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.
9- على(علیه السلام)، رهبر و پیشوا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(علیها السلام) قالَ:«مَنْ کُنْتُ وَلِیهُ فَعَلِىٌّ وَلِیهُ، وَ مَنْ کُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ».
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:هر که من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر که را من رهبر اویم، پس على رهبر اوست.
10- حجاب فاطمه
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ یکُنْ یرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ یشُمُّ الرّیحَ.
فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله): أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همراه با مرد نابینایى به خانه فاطمه(علیها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(علیها السلام)خود را کام پوشاند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با این که او تو را نمىبیند؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى پیامبر خدا! اگر او مرا نمىبیند، من که او را مىبینم و او بوى مرا حس مىکند! پیامبر اکرم فرمود: گواهى مىدهم که تو پاره دل منى.
11- دستور العملى جامع
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: یا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِیاءَ شُفَعائَکِ، وَ أَرْضَیتِ الْمُؤْمِنینَ عَنْ نَفْسِکِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: یا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَیها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَکَأنَّکِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّیتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِیاءِ قَبْلى کُنّا شُفَعاءَکِ یوْمَ الْقِیمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنینَ رَضُوا کُلُّهُمْ عَنْکِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.
در وقتى که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهى: قرآن را ختم کنى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنین را از خود راضى کنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.
این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم! آن حضرت تبسّمى کرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کردهاى، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون براى مؤمنین استغفار کنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگویى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اکبرُ، حجّ و عمره اى را انجام دادهاى.
12- رضایت شوهر
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَیلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى که شوهرش را خشمگین سازد، و خوشا به حال زنى که شوهرش از او خشنود باشد.
تسلیت
ــ سالروز شهادت سالار بانوان جهان، دخت گرانمایه خاتم پیامبران، فاطمه زهرا، صدّیقه مبارکه، طاهره محدِّثه، زکیّه بتول، میوه دلِ رسول، راضیه مرضیّه، محور ولایت، اسوه حجاب و عفت، خردمند خوش سخن، پارسای پرستنده، بزرگ پوینده وادی عرفان، ناموس خلقت، مادر امامان، یگانه همتای امیر مؤمنان و مفسّر قرآن، و بانوی پاک پاکیزه، حضرت فاطمه زهرا(س) را به پیروان راهش تسلیت می گوییم.
ــ سالروز شهادت پاره وجود پیامبر، مدافع سختکوش ولایت و امامت، یگانه هم شأن و همسنگ امام علی، پرورش دهنده فریادگران حقانیت عاشورا، شفیع و میانجی روز رستاخیز، رمز وفاداری و شکیبایی، کوثر بخشنده تشنگان، فرزانه ترین روح پرستنده، و فرشته انسانی، فاطمه زهرا(س) را به عاشقان ولایت تسلیم می گوییم.
ــ سالروز شهادت سالار بانوان عالم هستی، سرور شکوهمند خردمندان و شایستگان، دلبند خدا و پیامبر، مام گرانقدر پدر، مادر والای امامان راستین، قامت هماره برافراشته شهامت و بی باکی، سنبل زیبای شرافت، نمونه جاودانه انسانیت، آیینه تمام نمای حقیقت، تجسّم راستین شریعت، رازآمیزترین رمز آفرینش، الگوی جاویدان راه رهایی، تجلی گر ارزش های والای انسانی، چشمه سار دانش و شاخسار مهربانی، مروارید عفت، و یگانه شایسته همسری علی(ع) را به تمامی پویندگان راه حقیقت تسلیت می گوییم.
ــ فاطمه زهرا، بانویی است که زن را قدر و شکوه و منزلت بخشید و یکتاپرستی و عشق به خدا و مردم خواهی و بشر دوستی برنامه زندگی اش بود و در وادی خردمندی و هنرمندی همچون چشمه جوشان می جوشید و راه رشد و رَشاد را با رِشادت پویید و در مصاف نادانی و جهل به سان اقیانوسی موّاج خروشید و عفت و پاکدامنی را با تمام استواری گسترانید و خورشیدگونه همه از انوار درخشان و طلایی اش بهره مند شدند. سالروز شهادت این بانوی بزرگوار را به شما شنوندگان عزیز تسلیت می گوییم.
ــ سالروز شهادت مظهر کمال و جمال، اوج اندیشه و عرفان، بلندای معرفت و آگاهی، سمبل اخلاص و ایمان، ستیغ مقاومت و پایداری، کوه سر به آسمان کشیده شکیبایی و بردباری، سینه سینای اسرار الهی، گنجینه دانش و اقیانوس بینش، محور هدایت و مهر، پایه دین و ستون آیین، یادگار باقیمانده رسالت، نفس نفیس محمد(ص)، برگزیده نجیبان گیتی، سرور بانوان امت، برترین زن تاریخ بشر، تک درخت پاک و بارور بوستان رسالت، کوثر پربهای قرآن، همراز و همسنگر برترین مرزبان وحی، بانوی شهسوار اسلام، مادر گرانمایه حسن(ع) و حسین(ع)، آموزگار سرفراز زینب و ام کلثوم، مادر پیشوایان نور و آگاهی، درّ درخشنده رسالت، دختر شریف ترین شریفان و یادگار رسول، حضرت فاطمه زهرا(س) را به تمامی جویندگان کمال و معرفت تسلیت می گوییم.
فاطمه کیست؟
فاطمه شخصیت فرزانه و فَرَهمندی است. او عصاره فضیلت و ارجمندی است و در تاریخ بشریت بی همتاست. الگویی است برای همسرداری و خانه داری که در عین حال به عبادت و دانش و فرزندداری می پردازد. سخن از فاطمه سخن از خوبی هاست.
مانند پیامبر
عایشه همسر پیامبر گفته بود: هیچ کس را در راه رفتن و کردار و گفتار و نشست و برخاست و راه و رسم زندگی شبیه تر از حضرت فاطمه به پیامبر خدا ندیدم. او هرگاه به حضور پیامبر وارد می شد، پیامبر به احترام او تمامْ قد می ایستاد و او را می بوسید و خوش آمد می گفت و دست او را می گرفت و در جای خویش می نشاند.
جان پیامبر
پیامبر درباره فاطمه زهرا(س) فرموده اند: هان، هرکس این بانوی ارجمند را می شناسد، می شناسد و هرکه نمی شناسد بداند که او پاره وجود من است. قلب تپیده من و روح من است. هرکه او را بیازارد مرا آزرده است.
راستی چرا چنین نباشد؟ فاطمه قلب تپنده و جان پیامبر بود و هرگاه دل پیامبر آزرده شود تمام کالبد او آزرده خواهد شد و این به سبب ارزش های ذاتی خود فاطمه است که با خداپرستی و باور دینی و اطاعت از خدا به این مقام رسید، نه صرفا به خاطر دختر پیامبر بودن.
نام فاطمه
نام مقدس فاطمه از واژه فَطْمْ به معنی جدا شدن و بریدن گرفته شده است. درباره انگیزه این نام گذاری امام صادق(ع) فرموده است: جبرئیل گفت:... این دختر در زمین فاطمه نامیده شد زیرا پیروان او از آتش دوزخ بدورند. و در روایت های دیگری آمده است که چون فاطمه از هر پلیدی و ناپاکی دور است نامش را فاطمه نهادند.
کوثر
مفسران در تفسیر آیه «انا اعطیناک الکوثر؛ ما به تو کوثر را بخشیدیم»، مطالب فراوانی گفته اند. یکی از معانی کوثر سرمایه پایان ناپذیر و برکت بسیار است و در روایت ها آمده است که منظور از کوثر، فاطمه زهراست که در دنیا و آخرت مظهر رحمت است. در دنیا نسل به جای مانده از او که امامانند، مظهر رحمت و مهر خداوندند و در آخرت، امت را شفاعت می کنند.
نسل پیامبر از فاطمه به جای مانده و امروز از حد شمار بیرون است و این است معنی کوثر و برکت پایان ناپذیر.
آل کِسا
پیامبر در خانه دلبند خود فاطمه، کِسا یعنی پارچه ای یمنی بر دوش خود انداخت و امام حسن و امام حسین و حضرت علی و حضرت زهرا را در کنار خود در زیر کسا جای داد. پس از دعا و مناجات، جبرئیل نازل شد و آیه معروف تطهیر را نازل کرد. خداوند در این آیه می فرماید: «خدا می خواهد که پلیدی و پلشتی را از شما اهل بیت دور گرداند و پاک پاکتان کند». در این آیه خداوند، پاکی و عصمت را به پنج تن آل کسا بخشیده و فاطمه محور این جمع است. جبرئیل از خدا پرسیده بود که این پنج تن کیانند؟ خداوند فرمود: فاطمه و پدرش و همسرش و دو فرزندش. در اینجا فاطمه قطب و محور اصلی اهل بیت است که سایر معصومان مانند ستاره هایی گرد اویند. سلام بر تو ای محور پاکیزگی و عصمت، ای فاطمه.
پاداش پیامبری
خداوند درباره پاداش پیامبری پیامبر می فرماید: «هان ای پیامبر بگو من از شما هیچ پاداشی نمی خواهم، جز دوست داشتن نزدیکانم». هنگامی که این آیه نازل شد و پیامبر آن را برای مردم خواند، از وی پرسیدند که منظور از نزدیکان شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «علی و فاطمه و دو پسر آنان». فردای قیامت که در برابر پیامبر می ایستیم، آیا اجر رسالت او را پرداخته ایم؟ آیا به اهل بیت او آن گونه که سزاوار است، مهر ورزیده ایم؟
بهترین بانو
در روایتی پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: بهترین بانوان بهشت، خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم اند و فاطمه سرآمد آنهاست. فاطمه گلی است که بوستان بهشت را زینت بخشیده است. فاطمه الگوی زن بودن است که تمامی زنان باید به او اقتدا کنند. بانویی که در شکیبایی و بردباری مانند کوه مقاوم و استوار است و در عبادت و تقوا سختکوش و در همسرداری مهربان بود.
محبوب پیامبر
فاطمه زهرا دلبند و محبوب پیامبر بود. مهر و محبتی که پیامبر به دختر فرزانه اش داشت، از حد بیان بیرون است. پیامبر هرگاه به سفر می رفت، فاطمه آخرین کسی بود که حضرت با او وداع می کرد و هنگام بازگشت، اولین کسی بود که به دیدار او می رفت. گاه، فاطمه را مادرِ پدر می خواند و او را پاره ای از وجود خود می دانست و می گفت: هرگاه شیفته بهشت شوم، دخترم فاطمه را می بوسم.
جهیزیه فاطمه زهر
دختر پیامبر اکرم، سالار بانوان جهان، جهیزیه ای در نهایت سادگی داشت. دو دست رختخواب از لیف خرما و پشم گوسفند، یک تخته پوست، یک بالش از لیف خرما، یک عبا، یک مشک، چند ظرف سفالی، یک آفتابه، یک پرده پشمی نازک، یک عدد پیراهن، یک روسری، یک حوله تیره رنگ، یک حصیر، یک آسیای دستی، یک ظرف مسی و یک ظرف برای شیر. این است مهریه پاره وجود پیامبر، بانوی بانوان جهان و شهبانوی عفت و پارسایی.
اتاق فاطمه زهر
تاریخ نویسان درباره اتاق فاطمه زهرا در شب زفاف آورده اند که علی(ع) کف اتاق را از شن های نرم فرش کرد و چوبی برای آویختن مشک بر دیوار اتاق کوبید و کوزه آبی فراهم کرد و چوب دیگری برای آویختن لباس بر دیوار نصب کرد. آنگاه پوستی بر روی زمین پهن کرد و در کنارش بالشی از لیف خرما گذاشت. اینها لوازم منزل شهسوار اسلام و همسرش دختر پیامبر خدا بود.
تقسیم مهریه
پیامبر مهریه ای که از علی(ع) دریافت کرد به سه بخش تقسیم کرد: یک سوم آن را به خرید جهیزیه و یک سوم دیگر را به خرید عطر اختصاص داد و باقی مانده آن را پیش «ام سلمه» به امانت گذاشت. در آستانه عروسی، پیامبر آن پول را گرفت و چون حضرت علی تهیدست بود و نیاز به کمک مالی داشت، آن را به او هدیه کرد و فرمود: «علی جان، به جاست که ضیافت شامی را به عنوان ولیمه عروسی تدارک کنی». چه شکوهمند است زندگی ای که با سادگی و اخلاص آغاز شود. چه پرارزش است زندگی ای که با صداقت و صفا پا بگیرد.
ایثار در شب عروسی
فاطمه زهرا، بانوی پرورش یافته مکتب توحید که فرهنگ فداکاری را به خوبی فرا گرفته بود، در شب عروسیِ خود، کاری بزرگ و عبرت آموز انجام داد: پیامبر برای شب عروسی دختر خود پیراهنی آماده کرده بود. فاطمه پیراهن دیگری که داشت و آن را بارها پوشیده بود، شست و مرتب کرد. در همان روز بینوایی به در خانه آمد و درخواست لباس کرد. فاطمه پیراهن کهنه خود را که مرتب کرده بود، برداشت تا آن را به آن فقیر ببخشد.
ناگاه به یاد این آیه افتاد که می فرماید: «به اوج نیکی دست نخواهید یافت، مگر آنکه از آنچه دوست می دارید، در راه خدا انفاق کنید. فاطمه برگشت و لباس جدید عروسی خود را به آن زن بینوا بخشید و همان جامه معمولی خود را به تن کرد. هنگامی که عروس گرانمایه را به خانه امیر مؤمنان بردند، جبرئیل نازل شد و لباسی از بهشت برای فاطمه آورد. فاطمه با لباس سبز بهشتی به خانه بخت رفت.
بهترین خانه
هنگامی که آیه: «در خانه هایی که خدا اجازه داده است که برافراشته شوند و نام خدا در آنها برده شود و بامدادان و شامگاهان در آنها او را بستایند» نازل شد، پیامبر آن را برای مردم خواند. مردی از آن میان برخاست و پرسید: ای رسول خدا، آن خانه ها کدامند؟ پیامبر فرمود: خانه های پیامبران. یکی از صحابه به خانه فاطمه و علی اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه ها هم از آن خانه هاست؟ پیامبر فرمود: آری، از بهترین هایشان.
آری، خانه فاطمه از خانه هایی است که خداوند آنها را گرامی داشته و اجازت فرموده تا نامش هماره در آنها ذکر شود. خانه فاطمه خانه قداست و ولایت است و زمزمه توحید هر صبح و شام در آن شنیده می شد.
اوج فداکاری
روزی فرزندان فاطمه(س)، حسن و حسین(ع)، در بستر بیماری افتادند. پیامبر به دیدارشان آمد و فرمود: «علی جان بهتر است برای بهبودی آنها نذری کنید».
حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نذر کردند که اگر فرزندانشان بهبود یابند برای خدا سه روز روزه بگیرند. آن دو عزیز از بستر بیماری برخاستند و فردای آن روز حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) روزه را آغاز کردند. امیر مؤمنان برای افطار خود مقداری غلات آورد و فاطمه آن را برای افطار سه روز تقسیم کرد. روز نخست هنگام افطار فقیری در زد و غذا خواست. فاطمه افطار آن روز را به او بخشید و با آب خالی افطار کردند. روز دوم هنگام افطار کودک یتیمی در زد و غذا خواست و فاطمه افطار آن روز را هم به آن کودک یتیم بخشید و روزه خود را با آب گشودند. روز سوم در نهایت ضعف و گرسنگی شدید روزه گرفتند و هنگام افطار، غذای خود را به اسیری که گرسنه بود و به در خانه آنها آمده بود، بخشیدند. روز بعد پیامبر آثار ضعف و رنگ پریدگی را در چهره خاندان عصمت دید. در این هنگام جبرئیل نازل شد و سوره «هل اتی» را بر پیامبر خواند. این سوره در شأن و منزلت این خانواده است.
مهر پدری
پیامبر فاطمه را دوست داشت، اما نه به سان دیگر پدران که دختران خود را دوست دارند. چرا که مهر آن حضرت نسبت به فاطمه آمیخته با احترام و تجلیل و تکریمی وصف ناپذیر بود. رفتاری که از شخصیت والایی چون پیامبر در برابر دختر فرزانه اش دیده می شد، چنان تفکرانگیز و پر معنا و دارای پیام بود که تا کنون از هیچ پدری نسبت به دخترش چنین رفتاری دیده نشده است. مهم ترین دلیل این محبت آن است که فاطمه مورد عنایت و مهر خاص خداوند است و خداوند خواسته است که فاطمه را بیافریند تا الگوی بانوان و مادر امامان باشد.
تجلی جمال و کمال
پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «اگر بنا باشد که جمال و کمال در چهره انسانی تبلور یابد، در سیمای فاطمه پدیدار می شود؛ بلکه دخترم فاطمه از تجلی جمال و کمال هم فراتر است. او از نظر تبار و شرافت و کرامت، بهترینِ مردم روی زمین است» والحق که چنین است. کدام بانو است که پدرش پیامبر خدا و مادرش خدیجه کبری و همسرش امیر مؤمنان و فرزندانش امام حسن و امام حسین و دخترانش زینب و ام کلثوم و مادر بزرگش آمنه و پدر بزرگش عبداللّه باشد؟ کدام بانوست که در شأنش سوره کوثر نازل شده و خداوند او را «خیر و برکت پایان ناپذیر» خوانده است؟
ساده زیستی فاطمه
پیامبر هرگاه به سفر می رفت، فاطمه آخرین کسی بود که با او وداع می کرد و هنگام بازگشت اولین کسی بود که به دیدار فاطمه می رفت. یک بار پیامبر در بازگشت از میدان جهاد به دیدن فاطمه رفت و دیدند که بانو پرده ای به درب خانه آویخته است و دو فرزند دلبندش را ـ که در آن هنگام کودک بودند ـ با دو دستبند نقره ای آراسته است. پیامبر کنار در خانه نشست و پس از دیدار عزیزانش، بی آن که وارد خانه شود، بازگشت. فاطمه در اندیشه شد که چرا این بار پیامبر مانند همیشه وارد خانه نشد؟ بی درنگ، پرده را برچید و دستبند کودکان را درآورد و برای پیامبر فرستاد. پیامبر آنها را گرفت و به یکی از یاران خود داد تا به بی نوایان ببخشد. آنگاه فرمود: «اینان خانواده منند؛ خوش ندارم که به زیور دنیا دل ببندند» و دستور داد دو دستبند و یک گردن بند ساده برای آنان بخرند.
فاطمه و کارِ خانه
روزی پیامبر فاطمه را دید که با یک دست آسیا را می چرخاند و با دست دیگر کار دیگری انجام می داد و در عین حال فرزندش را در آغوش گرفته، شیر می داد. پیامبر از دیدن این منظره گریست و فرمود: «دخترم، تلخی و رنج دنیا را بچش تا شیرینی سرای جاوید را دریابی». فاطمه فرمود: «ای پیامبر خدا، من در همه حال خدای را به پاس نعمت های بی کرانه اش سپاسگذارم». در این هنگام این آیه نازل شد: «به زودی خدا چنانت می بخشاید که خشنود شوی».
سحرخیزان
درباره این آیه که می فرماید: «آنان کمی از شب را می خوابند و سحرگاهان به آمرزش خواهی می پردازند»، ابن عباس، مفسر قرآن کریم، گفته است: منظور این آیه، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و دو فرزند ارجمندشان حسن و حسین است».
اول همسایه، سپس خودمان
امام حسن(ع) می فرمود: شب جمعه ای، مادرم در محراب عبادت ایستاده بود و به پرستش خدا مشغول بود. شب را تا سپیده دم به نماز و نیایش گذرانید و من می دیدم که مؤمنان را یک یک دعا می کرد و برای آنها بخشایش می طلبید. من شگفت زده شدم از اینکه جز خود، همه را دعا کرد. از او پرسیدم: چرا آن گونه که همه را دعا کردید برای خود دعا نمی کنید؟
فرمود: حسن جان، اول همسایه بعد خویشتن.
نور فاطمه
پیامبر اکرم، عبادت فاطمه را این گونه توصیف می کرد: «هرگاه در محراب پرستش می ایستد، نور وجودش به فرشتگان آسمان پرتو می افکند، همان گونه که نور ستارگان به زمینیان می تابد و خدای بی همتا به فرشتگان می فرماید: هان ای فرشتگان من، به بنده شایسته ام فاطمه، سالار بانوان، بنگرید که در بارگاهم ایستاده و از خوف و خَشْیَتْ به خود می لرزد و با تمام وجود خود مرا می پرستد. اینک شما را گواه می گیرم که پیروان و دوستدارانش را از آتش دوزخ ایمن کردم».
آری، فاطمه چنان خدا را می پرستید که آثار ورم در پاهای مبارکش دیده می شد. درود بر فاطمه، روح پرستنده و تندیس اخلاص و بی آلایش.
نماز مخصوص فاطمه
امام صادق فرموده اند: «مادرم، فاطمه، دو رکعت نماز مخصوص داشت که جبرئیل برایش هدیه آورده بود. پس از تمام شدن نماز با تسبیحات ویژه خود، ذکر می گفت و این مناجات را در پایان می خواند:
پاک و بی آلایش است خداوند عزّتمند والای بلندمرتبه؛ پاک و بی آلایش است خداوند جلالمندِ پرشکوهِ بزرگ؛ پاک و بی آلایش است خداوند فرمانروای ارزشمندِ دیرین؛ پاک و بی آلایش است خداوندی که تن پوش جمالِ معنوی و دلربایی را به تن کرده است؛ پاک و بی آلایش است خداوندی که ردای نور و وقار به تن کرده است؛ پاک و بی آلایش است خداوندی که حتی ردپای مور را بر صخره های سخت و سیاه می بیند؛ پاک و بی آلایش است خداوندی که فرود و فراز پرنده را در هوا می نگرد؛ پاکا خداوندی که چنین است و هیچ کس جز او چنین نیست.
تسبیحات حضرت زهرا
پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمود: فاطمه جان، می خواهم هدیه ای به تو بدهم که از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است. فاطمه شادمان شد. پیامبر فرمود: دخترم، بعد از هر نماز 34 مرتبه با اخلاص و حضور قلب بگو اللّه اکبر و 33 مرتبه بگو الحمداللّه و 33 مرتبه بگو سبحان اللّه و در پایان یک بار بگو لا اله الا اللّه...
این ذکر به تسبیحات حضرت زهرا مشهور شد و معتبرترین و مهم ترین تعقیب نماز است. در این باره امام صادق فرمود: «ما کودکان خود را همان گونه که به نماز فرمان می دهیم، به تسبیحات حضرت فاطمه نیز وا می داریم».
عبادت خالصانه
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: هرکس خالص ترین عبادت های خود را به سوی خدا بفرستد، خداوند مهربان بهترین صلاح دید خود را به سویش خواهد فرستاد» و نیز فرموده است: «اگر روزه دار زبان، گوش، چشم و دست و پای خود را از ارتکاب گناه باز ندارد، آن روزه به چه کارش خواهد آمد؟».
آن بانوی بزرگوار در توصیه به پاکیزگی و بهداشت نیز فرموده است: هر کس شب را با دست های چرب و آلوده بخوابد، هر بیماری ای برایش پیش آید نباید جز خود را سرزنش کند».
شفاعتِ فاطمه
در روز رستاخیز که تمام انسان ها در محضر دادگاه عدل خداوند می ایستند و از شدت ترس جان ها به لب می رسد، حضور شکوهمند فاطمه را خواهیم دید که دستان کرامت و احسانش را بر سر دوستداران ولایت می کشاند و به شفاعت می ایستد و از محضر بخشنده بخشایشگر ـ که رحمت و مهرش از حد بیان خارج است ـ درخواست می کند که از امت پدرش درگذرد.
عطشی جانسوز
هفتاد و پنج روز از آن روزهای تلخ می گذرد؛ از آن روزهای تاریک غروب خورشید نبوّت؛ از آن روزهای سوختن در عطش مهر نبوی برای تو که طاقت این عطش جانسوز را نداشتی، ماندن محال بود. علف های هرز بی آب هم رشد می کنند؛ امّا یاسی خوشبو و لطیف چون تو محال بود که در عطش سوزان محبّت پیامبر طاقت بیاورد.
سلام بر بهشت
سلام بر تو ای فاطمه، ای دختر رسول خدا(ص). درود خدا بر تو ای چشمه زلال عفو الهی، ای ابر رحمت خداوندی. سلام بر تو که از دیار بهشتی و سرشار از بوی بهشت. سلام بر تو که ریسمان عروج انسان تا خدایی. سلام بر تو و بر پدرت؛ سلام بر تو و بر همسرت؛ سلام بر تو و بر فرزندانت؛ سلام بر تو و بر همه آنان که پیرو راه تواند.
نماز فاطمه(س)
خدا دوست داشت که او را بشناسند و عبادت کنند و کدام عبادت با عبادت فاطمه برابر است؟ کدام وجود بهتر از وجود فاطمه(س) خدا را می شناخت؟ کدام نماز عطر و بوی نماز خوش فاطمه(س) را داشت؟ نمازی که ترس از خدا فاطمه را به نفس نفس می انداخت و نورش مدینه را روشن می کرد.
کدام عبادت از راز و نیاز حبیبه خدا به درگاه دوست زیباتر بود؟ فاطمه(س) باید می بود تا خدا شناخته شود و عبادت معنا شود. تا خلقت به هدف غایی خود برسد. درود خدا بر او باد.
پرواز روح
یاس سپید بوستان آل عبا در مانند امروزی پرپر شد، امّا عطر خوشش تا امروز به جاست و تا روزی که هستی جاری باشد، همچنان به جا خواهد ماند. روح مطهر فاطمه(س) از جمع نامهربان زمینیان پر کشید، امّا زلال محبّت او همواره در دل های تشنه محبتّش جاری است؛ چنان که فرمود: «پدرم، رسول خدا، فرمود: ای فاطمه، هرکه بر تو درود فرستد، خداوند او را ببخشاید و او را، در هرکجای بهشت که باشم به من رساند». سلام و درود خدا بر تو، ای لطیف ترین آیه خلقت.
عظمت فاطمه(س)
چگونه ای تو که جهان خلقت از آفرینش تو در تحیّر فرو مانده است. چنان لطیف و مهربانی که بعد از سه روز گرسنگی، باز هم دستی بی نصیب از درِ خانه ات بر نمی گردد و چنان سرشار از ابهت و شکوهی که گرگ صفت ترین شیاطین در پای خشمت زانوی حقارت بر زمین می زنند. چنان لبریز از فصاحت و بلاغتی که در هنگام خطبه خواندن در دفاع از ولایت، زمین و زمان را به شگفت می اندازی و چنان بردباری که دست هایت در گرداندن سنگ آسیاب بارها تاول می زند... فتبارک اللّه احسن الخالقین.
تسلی دل های غمزده
ای چشم ها ببارید؛ ای دست ها بر سر و سینه زنید. خوشبوترین گل بوستان عصمت پرپر شد. زلال محبّت جاری در سینه های عطشناک از دست رفت. خورشید درخشنده ایمان و تقوا در آسمان ظلمانی هستی غروب کرد و آنچه امروز مانده است به تسلی دل های غمزده آل طه، حضور مهرانگیز و نورافشان ذریه زهرا(س)، حلقه ای از زنجیره ولایت، چراغ پرفروغ معنویت و ایمان است. سلام خدا بر او و بر مادر شهیدش.
محتاج دعای تو
یا فاطمه، تو فقط مادر امامت نبوده ای؛ تو مادر حیا و عفتّی؛ مادر مظلومیّت و صبری؛ مادر وقار و ابهتی. تو مادر ایمان و یقینی و اگر کورسوی ایمانی دل ما را روشن می دارد، به تابش مهر توست، ای نور آسمانی. دعایمان کن که به دعای تو محتاج ترین ایم.
دخترم زینب
دختر کوچکم، زینبم، دنیا هیچ گاه جای ماندن نبوده است. دنیاگذرگاهی است دشوار برای رسیدن به مقصدی والا. برای ما که هرگز از این دنیای فریبنده و دروغ زن وفا نجسته ایم و مدد نخواسته ایم، برای ما که سختی این دنیا را برگزیده ایم، برای ما که دنیا را با همه دسیسه هایش بدرود گفته ایم، دنیا هرگز جای آرامش و آسودگی نیست. پس اشکِ چشم پاک کن و دلم را با اشک هایت مسوزان که رفتن من ابتدای رنج های توست. خود را آماده کن و دنیا و آرامش و خوشی زودگذرش را به آنها که ولایت نمی شناسند و رضای الهی نمی طلبند واگذار که اهل ولایت و عشق خدا را با دنیای فریبنده کاری نیست، دخترم.
صبر و شکیبایی
وقتی تو آمدی، صبر و شکیبایی زاده شد ای دردانه رسول. چه می گویم؟ تو پیش از آنکه بیایی، در جوار حق آزمون گذراندی و صبر پیشه کردی. امتحان شدی و شکیبایی آموختی؛ چنان که در این دنیا، در برابر هر بلا و سختی شکیبا بودی. خدا تو را رنجور و پژمرده نخواست؛ پس پیش از خلقت تو را بردباری آموخت و شکیبایی بخشید تا گل وجودت هرگز شاخه خم نکند و در درگاه دوست با قامتِ خم به نماز نایستی؛ زیرا خدا هم تاب درد تو را نداشت. سلام و درود خدا بر تو ای مادر شکیبایی، ای اسوه بردباری، ای روشنای ایمان.
میهمانی عزیز
فاطمه جان، هنوز هم دست های مهربان توست که آسیاب هستی را می گرداند. هنوز زمزمه راز و نیاز توست که در گوش نسیم حیات می پیچد. هنوز هم خورشید به امید دیدن نور تو به گرد زمین می چرخد و ماه به مهر تو و به عشق تو بر گرد زمین طواف می کند. هنوز دل های شیعیان تو به نسیم مهری که بر دل هایشان وزیدی، زنده است و همیشه زنده می ماند و همیشه خون می گرید تا دنیای دون فراموش نکند که با این میهمان چندروزه خود چه کرده است؟
نماز نور
قامت نورانی فاطمه(س) چون نگینی که بر انگشتری زمین بدرخشد به نماز می ایستد. فرشتگان عرش الهی صف در صف ایستاده و چشم به درخشندگی نور فاطمه دوخته اند. حبیبه خدا غرق در عشق معبود و محو در راز و نیاز با اوست و فرشتگان غرق تماشای اویند و خدا این گونه به بنده صالح خود مباهات می کند: «ای فرشتگان من، به بنده من فاطمه بنگرید. بانوی بندگان من در برابر من ایستاده است و عضلاتش از ترس من می لرزد. او با دل خویش به عبادت من روی آورده است. شما را گواه می گیرم که دوستداران واقعی او را از آتش حفظ کردم.
.: Weblog Themes By Pichak :.